الهى اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار.
الهى من واحد بى شریکم چگونه ترا شریک باشد
الهى قیس عامرى را لیلى مجنون کرد و حسن آملى را لیلى آفرین این آفریننده دید و آن آفریننده را در آفریده بر دیوانگان آفرین.
الهى نه خاموش میتوان بود و نه گویا در خاموشى چه کنیم در گفتن چه گوییم.
الهى از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بیشتر.
الهى خفتگانرا نعمتبیدارى ده و بیدارانرا توفیق شب زنده دارى و گریه و زارى.
الهى تو خود گواهى که اینسخنان از بى تابى استبر ما متاب.
الهى چه رسوایى از این بیشتر که گدا از گدایان گدایى کند.
الهى واى بر من اگر دلى از من برنجد.
الهى در بسته نیست ما دست و پا بستهایم.
الهى دل خوشم که آلهى گویم.
الهى ذلت و لذت قریب هم بلکه قرین همند که ان مع الیسر یسرا راهرو در رنج تن گنج روان یابد و در این. بار گران بار گران.
الهى هر چه پیش آمد خوش آمد که مهمان سفره توایم.
الهى چرا بگریم که تو را دارم و چرا نگریم که منم.
الهى بدان بر ما حق بسیار دارند تا چه رسد بخوبان.
الهى آمدم ردم مکن، آتشینم کردهاى سردم مکن.
الهى سخن در عفو و رحمتت نیست گیرم که تو بخشیم من از شرمندگى چه کنم تو خود گواهى که از استغفار شرم دارم.
الهى استغفار خواستن غفران تستبا خاطره گناه چه کنیم.
الهى چه باید کرد که گناه فراموش شود و گرنه با یاد گناه اگر برانى شرمنده و اگر نوازى شرمندهترم.
بارآلها آهم جهنم سوز است.
الهى راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت.
الهى از روى آفتاب و ماه و ستارگان شرمندهام از انس و جان شرمندهام حتى از روى شیطان شرمندهام که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ناپایدار.
الهى همه گویند خدا کو حسن گوید جز خدا کو.
الهى همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد.
الهى آن خواهم که هیچ نخواهم.
الهى اگر تقسیم شود به من بیش از این که دادى نمیرسد فلک الحمد.
الهى ما را یاراى دیدن خورشید نیست، دم از دیدار خورشید آفرین چون زنیم.
الهى همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهى همه سرآسوده خواهند و حسن دل آسوده.
الهى همه آرامش خواهند و حسن بىتابى، همه سامان خواهند و حسن بى سامانى.
الهى چون در تو مىنگرم از آنچه خواندهام شرم دارم.
الهى از من برهان توحید خواهند و من دلیل تکثیر.
الهى اگر چه درویشم ولى داراتر از من کیست که تو دارایى منى.
الهى در ذات خودم متحیرم تا چه رسد در ذات تو.
الهى روزم را چو شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى.
الهى دندان دادى نان دادى، جان دادى جانان بده.
الهى کلمات و کلامت که اینقدر شیرین و دلنشیناند خودت چونى
الهى داغ دل را نه زبان تواند تقریر کند و نه قلم یارد بتحریر رساند الحمد لله که دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است.
الهى پیشانى بر خاک نهادن آسان است دل از خاک برداشتن دشوار است.
الهى اگر گلم و یا خارم از آن بوستان یارم.
الهى حاصل یک عمر درس و بحثم این شد که جهانرا جهانبانى است و انسان را سروسامانى.
آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین
الهى عبد الله و محمد و على و فاطمتین و حسین را به حسن ببخش و حسن را به محمد و على و فاطمه و حسنین.
الهى خوشا آنکه بر عهدش استوار است و همواره محو دیدار است.
الهى یک عمر امروز را فردا بردم توفیقم ده که حال فردا را بامروز آورم.
الهى در شگفتم از آنکه در غربت از یاد وطن شکفته میشود و در دنیا از یاد آخرت گرفته.
الهى از سجده کردن شرمسارم و سر از سجده برداشتن شرمسارتر.
الهى در شگفتم از آنکه کوه را مىشکافد تا بمعدن جواهر دستیابد و خویش را نمیکاود تا بمخزن حقائق برسد.
الهى شکرت که بنده آزادم.
الهى تاکنون مىگفتم جهانرا براى ما آفریدى اکنون فهمیدم که خودت هم براى مایى.
الهى اگر حسن از تو جز تو خواهد فرق میان او و بتپرست چیست.
الهى شکرت که دل بیدردم را بدرد آوردى.
الهى تسلیم توام حکم آنچه تو فرمایى لطف آنچه تو اندیشى.
الهى این روزگار طوفانىتر از طوفان نوح است و قرآن کشتى نجات خوشا بحال اصحاب السفینه.
الهى اعیانتر از من کیست که با تو همنشینم.
الهى خوشا بحال کسانى که لذات جسمانىشان عقلانى شد.
الهى از تو شرمندهام که بندگى نکردم و از خودم شرمندهام که زندگى نکردم و از مردم شرمندهام که اثر وجودیم براى ایشان چه بود.
الهى تاکنون به نادانى از تو میترسیدم و اینک به دانایى از خودم میترسم.
الهى موج از دریا خیزد و با وى آمیزد و در وى گریزد و از وى ناگزیر است انا لله و انا الیه راجعون.
الهى شکرت که توشهاى جز توکل ندارم.
الهى شکرت که فهمیدم که نفهمیدم و رسیدم که نرسیدم.
الهى بحرمت راز و نیاز اهل راز و نیازت این نا اهل را سوز و گداز ده.
الهى توفیق شب خیزى و اشک ریزى به حسن ده.
الهى امروز بیناتر از من کیست که تو را مىبینم و شنواتر از من کیست که سخن تو را مىشنوم و گویاتر از من کیست که از تو سخن میگویم و داراتر از من کیست که تو را دارم.
الهى اگر گویم سگ کوى توام، از روى سگ اصحاب کهف شرمندهام.
الهى شنیدم که فرمودى چه کنم با مشتى خاک مگر بیامرزم.
الهى اگر من بنده نیستم، تو که مولاى من هستى.
الهى اگر بهشتشیرین استبهشت آفرین شیرینتر است.
الهى من از گدایان سمج، درس گدایى آموختم.
الهى آنکه از مرگ مىترسد از خودش مىترسد.
الهى لذت ترک لذت را در کامم لذیذتر گردان.
الهى آفتاب گردان و آفتاب پرست عاشق آفتاب باشند و حسن عاشق آفتاب آفرین نباشد؟
الهى همین قدر فهمیدهام که خدا است و دارد خدایى مىکند.
الهىنامه استاد حسنزاده آملى